معنی فیزیکدان برجسته انگلیسی
حل جدول
میشل فارادی
فیزیکدان انگلیسی
دالتون
ماکسول، میشل فارادی
ماکسول، میشل فارادی، دالتون، تیندال
دالتون، یانگ
فیزیکدان بنام انگلیسی
دالتون
فیزیکدان معروف انگلیسی
ماکسول
فیزیکدان
فیزیسین
فیزیکدان و ریاضیدان انگلیسی
یانگ
برجسته
نمایان و چشمگیر، واقع در سطحی بالاتر
فرهنگ فارسی هوشیار
گیتیک دان (صفت اسم) کسی که از علم فیزیک آگاه باشد عالم فیزیک.
واژه پیشنهادی
محمد عبدالسلام
لغت نامه دهخدا
برجسته. [ب َ ج َ ت َ /ت ِ] (ن مف مرکب) با افراز برآمده. (ناظم الاطباء). || جسته و جهیده. || چست و چالاک. (فرهنگ فارسی معین). || مناسب و لایق. (ناظم الاطباء). خوب و پسندیده و ممتاز و عالی. (فرهنگ فارسی معین). باموقع. (ناظم الاطباء). || شخص معروف و بزرگ. ج، برجستگان. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ عمید
برآمده، بالاآمده، بلندیپیداکرده،
بزرگ و معروف،
فارسی به عربی
انتفاخ، بارز، بروز، رییس، سائد، سامی، شهیر، ضرب، ملحوظ
معادل ابجد
1033